نوعی از لعل کم رنگ. (غیاث). از انواع لعل. رجوع به لعل پیازکی شود: اشکم از شوق توچون لعل پیازی وآنگهی تو به طیبت مر مرا هر لحظه میگویی چو سیر. رضی الدین نیشابوری
نوعی از لعل کم رنگ. (غیاث). از انواع لعل. رجوع به لعل پیازکی شود: اشکم از شوق توچون لعل پیازی وآنگهی تو به طیبت مر مرا هر لحظه میگویی چو سیر. رضی الدین نیشابوری
نوعی لعل خوش رنگ و گران بها که از معدنی به نام پیازک به دست می آمده، لعل پیازی برای مثال از چشم برده قاعدۀ جزع معدنی / وز لب شکسته قیمت لعل پیازکی (عجمی گرگانی - لغتنامه - پیازکی)
نوعی لعل خوش رنگ و گران بها که از معدنی به نام پیازک به دست می آمده، لَعلِ پیازی برای مِثال از چشم برده قاعدۀ جزع معدنی / وز لب شکسته قیمت لعل پیازکی (عجمی گرگانی - لغتنامه - پیازکی)
از انواع لعل. لعل پیازی. لعل که رنگ آن به پوست پیاز قرمزپوست ماند: لعل پیازکی رخ من بود و زرد گشت اشکم ز درد اوست چو لعل پیازکی. لؤلوئی (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). رجوع به لعل بدخشی شود
از انواع لعل. لعل پیازی. لعل که رنگ آن به پوست پیاز قرمزپوست ماند: لعل پیازکی رخ من بود و زرد گشت اشکم ز درد اوست چو لعل پیازکی. لؤلوئی (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). رجوع به لعل بدخشی شود
نوعی از لعل باشد که بر شکل و هیأت پیکان است. لعلی که آن را به شکل پیکان تراشیده باشند و زنان از آن گوشواره سازند. (غیاث). لعلی را گویند که به اندام پیکان باشد و از آن گوشواره کنند. (برهان) : به خون ساده ماند اشک و خاک سوده دارد رخ مگر رخ نعل پیکان است و اشکم لعل پیکانی. خاقانی. خدنگ غنچه با پیکان شده جفت به پیکان لعل پیکانی همی سفت. نظامی. درون پردۀ گل غنچه بین که میسازد ز بهر دیدۀ خصم تو لعل پیکانی. حافظ. جراحتهای چشم از اشک خونین کی شود بهتر خراش دیده افزون میشود از لعل پیکانی. ابوطالب کلیم (از آنندراج). وحدت (؟) طبعم چو آید بر سر مشاطگی غنچۀ پژمرده دل را لعل پیکانی کند. صائب (از آنندراج)
نوعی از لعل باشد که بر شکل و هیأت پیکان است. لعلی که آن را به شکل پیکان تراشیده باشند و زنان از آن گوشواره سازند. (غیاث). لعلی را گویند که به اندام پیکان باشد و از آن گوشواره کنند. (برهان) : به خون ساده ماند اشک و خاک سوده دارد رخ مگر رخ نعل پیکان است و اشکم لعل پیکانی. خاقانی. خدنگ غنچه با پیکان شده جفت به پیکان لعل پیکانی همی سفت. نظامی. درون پردۀ گل غنچه بین که میسازد ز بهر دیدۀ خصم تو لعل پیکانی. حافظ. جراحتهای چشم از اشک خونین کی شود بهتر خراش دیده افزون میشود از لعل پیکانی. ابوطالب کلیم (از آنندراج). وحدت (؟) طبعم چو آید بر سر مشاطگی غنچۀ پژمرده دل را لعل پیکانی کند. صائب (از آنندراج)